عکس اسفند 91
دخترك شيطونم برق شيطنت توي چشماي خشگلت ميدرخشه. از در و ديوار خونه ميري بالا و مياي پايين. مبل نزديك اپن آشپزخونه رو آورديم وسط هال تا نتوني ازش آويزون بشي. ازت غافل بشيم آيفن رو ميزني و در پايين رو باز ميكني و اونوقت من و باباجون مجبوريم بريم پايين در رو ببنديم . اواخر بهمن جشن تولد عمه سولماز بود، عمه سميه شب به مازنگ زد و گفت ميخواد عمه سولماز رو سورپرايز كنه، من و باباطاهر هم كه ديگه وقت كادو گرفتن نداشتيم قبول كرديم كيك جشن تولد عمه رو ما بگيريم. آخر شب هم با هم رفتيم پارك تهرانسر و كيك رو اونجا خورديم و اومديم . نفس من تو هم تا ميتونستي تو پارك از اين ور به اون ور دويدي. &n...